به نام خداوند مهر و مه و كه...
سلام و درود بر برادر غيور و خوبم...
من هرگز نگفتم بي غيرت...(معاذ الله)...آنان كه از جان خود در راه خداوند گذشته اند از اين صفت بري اند...
چه به جنگ رفته باشند يا نرفته باشند...
برادر ديگر غم از حد گذشته...
نه چهره اي مانده است و نه دلي...
نه ظاهري و نه باطني...
در چنين شرايطي احتياج به قضاوت نيست...
حكم دارد فرياد مي زند...
من هم مي دانم كه آن امتحان را پس داده اند...
اما حالا نه جوان اند و نه به فكر جوانان اند و نه به فكر گل نرگس هميشه جوان اند...
اگر فرياد زدم خواستم انسان ديگري را كه خوابش سنگين تر و سنگين تر مي شود ياري كنم كه وظيفه ام نيز همين بود...
دير هم سر نزديد...
جلوي ضرر را هر وقت بگيريد سود است...
در ضمن آن « بي...» به معني بي انصاف بود...
مي بخشيد قصد توهين نداشتم...
نگاهي به عكس زير بياندازيد...
فراموش نكنيد كه اگر الآن خاموشيم...
دليلي ندارد كه جهاد بر ما واجب نباشد...
ديگر آن رهبر پير فرزانه در بين ما نيست...
باز هم مي گويم ما در تاريكي ها بي راهبر رها شده ايم...
به اميد نعمت هدايت...
هو الهادي